انگار که رنج جهان توی رگای من میتازه
رویاهای متلاشی شده و زندگی تباه شده
قلب من قبرستان نادیده گرفته شدههاست
یک میلیون روح تنها در من سرگردان است
رستگار نشدن تنها غنیمت منه
کاش میتونستی جهنمی رو که توی عمق چشمامه ببینی
کاش اونجور که مرگ رو دوست داشتی
منم دوست داشتی
اگه که مرگ رو دوست داری
دوستم داشته باش اونجور که مرگ رو دوست داشتی
من میرم زیر خاک
و من خود مرگ می شوم
مرا که نه
منی که مرگ شده ام را دوست داشته باش
زندگییی که هیچ اعتمادی توش نیست
دیگه ازش چه توقعی داری
مسجله که همه چی از دست بره
منم به سمت پایان دویدن رو انتخاب کردم
وسوسه سر راهم درمیاد
یه تراژدی که پیشبینیش میکردم
یه پیشگویی قابل پیشبینی
خودم خودمو مجازات میکنم
درباره این سایت