گذشتی
با نگاهی که پاهایت را میدید
و آنچه که زیر پایت بود
قلبی بود که تو را می طپید
و من هم گذر کردم با تلخ خندی بر لب
و نگاهی خیره به جایی که هیچ جا نبود
نگاهی خیره و تلخ خند از گناهی که کی و کجا مرتکب شدم ؟
گاهی باید تلخ خندی بر لب زد و گذشت
مانند ریچارد در سکانس آخر کازابلانکا
درباره این سایت